بخش دوم
۵. سکینه (س)، دختر امام حسین (ع)
سکینه (س) دختر حسین بن علی بن ابیطالب (ع) و مادرش رباب دختر امری القیس بن عدی بن اوس بن جابر است. نامش را امینه و امیمه و آمنه ذکر کردهاند و به سکینه (س) مشهور است.
سکینه (س) همراه همسرش عبدالله بن حسن (ع) (پسر عمویش) در کربلا حاضر بود. شوهرش در رکاب امام (ع) به شهادت رسید. سکینه (س) هم به همراه کاروان عاشورا به کوفه و دمشق برده شد و پس از آن راهی مدینه شد. پس از آن سکینه (س) با مصعب بن زبیر ازدواج کرد و رباب به دنیا آمد. بعد از مصعب، عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن خویلد همسر زینب شد و حکیم و عثمان به دنیا آمدند. سپس سکینه (س) به نکاح زید بن عمرو بن عثمان بن عفان در آمد.
سکینه (س) بانویی فصیح و بلیغ بود و از بهترین شاعران زمان خویش به شمار میآمد و مقامی رفیع داشت و کسی جرأت توهین به او را نداشت. عمر رضا کحاله مینویسد: «دختر عثمان بن عفان در برابر سکینه (س) گفت: «من دختر شهید هستم.» سکینه (س) سکوت کرد. ناگاه مؤذن گفت: «اشهد ان محمداً رسولالله (ص). سکینه (س) گفت: «این پدر من است یا تو؟» آن زن گفت: «هرگز به شما فخر نخواهم فروخت.»»
طبق گفتهی اکثر مورخان سکینه (س) در ۵ربیع الاول سال ۱۱۷ (ه.ق) در مدینه در زمان خلافت خالدبن عبدالملک رحلت فرمود. خالد اجازه تدفین او را نداد و چون خود میخواست نماز میت را بخواند، گرمای هوا را بهانه کرد. مردم تا شب منتظر شدند. سرانجام به منازلشان رفتند و اطراف جنازه عود و عطر پخش کردند. فردای آن روز والی اجازه داد و نماز برپا شد و در مدینهی جدش رسول الله (ص) دفن شد. لازم به ذکر است مقبرهای که در دمشق به حضرت سکینه (س) منسوب است، در حقیقت متعلق به سکینه دیگری است وروی آن نوشته شده: سکینه بنت الملک.[۱]
۶. رقیه (س)، دختر امام حسین (ع)
بر اساس گزارشات امام حسین (ع) شش پسر و دختر داشتهاند که دختران عبارتاند از سکینه (س ) دختر رباب، فاطمه دختر ام اسحاق و زینب خواهر فاطمه. در بیشتر منابع نام این سه دختر آورده شده و از رقیه کمتر نامی دیده میشود. احتمال دارد رقیه نام دیگر زینب باشد. این که از رقیه نقش مؤثر و فعالی در کربلا گزارش نشده به نظر میرسد به سبب کودکی او باشد؛ زیرا او در سال ۵۷ (ه.ق) در مدینه زاده شده بود. دختر سه، چهارسالۀ اباعبدالله (ع) که در سفر کربلا همراه کاروان بود، در مکانی کنار باب الفرادیس شام که در آن زمان خرابهای بود، استقرار یافت. شبی پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و پدر را خواست. به دستور یزید سر امام حسین (ع) را نزد آن کودک بردند. او از آن منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد. پس از چند روز بر اثر غم و اندوه فراوان در خرابه شام جان سپرد. پیکر کوچک او را در مقبرهای عمومی به نام «باب الفرادیس» به خاک سپردند.
۷. فاطمه (س)، دختر امام حسن (ع)، ام عبدالله، همسر امام سجاد (ع) و مادر امام محمدباقر (ع)
فاطمه (س) دختر امام حسن بن علی (ع) و همسر امام علی بن الحسین ( ع) و مادر امام محمد باقر و برادرانش حسن و حسین و عبدالله هستند. کنیه او ام عبدالله و مادرش ام ولد بوده است. این بانو به همراه شوهر و فرزند خود در کربلا بود.
محلاتی مینویسد: «چه گذشت به این مخدره که از یک سو شوهر بیمار خود را (امام زینالعابدین (ع)) در زیر غل و زنجیر بالای شتر بنگرد و طفل چهارسالۀ خود را (امام محمد باقر (ع)) گرسنه و تشنه ببیند و خودش محتاج خرقهای باشد که خود را از نامحرمان بپوشاند و از سوی دیگر سرهای خویشاوندان خود را به نیزه بنگرد. امام صادق (ع) دربارهاش فرمود: «بانویی راستگو و درستکار بود. زنی همپایۀ او در خاندان امام حسن (ع) نبوده است.[۲]
۸. زینب صغری (س)، دختر امیرالمؤمنین (ع) و همسر محمدبن عقیل
بر اساس گفته زبیر بن بکار، زینب صغری به ازدواج محمد بن عقیل در آمد. محلاتی مینویسد: «ظاهراً این همان زینب مدفون در شام است که به نام زینب کبری شهرت پیدا کرده است. چون روی سنگ قبر شریفش زینب صغری است و ظاهراً با محمدبن عقیل در زمین کربلا بود. پس از شهادت محمدبن عقیل با اهلبیت به شام رفته و رنج اسیری کشیده است. پس از مراجعت به مدینه، فراس بن جعده بن هبیره المخزومی او را به نکاح خود درآورد. جعده بن هبیره پسر خواهر امیرالمؤمنین (ع) است که مادرش ام هانی دختر حضرت ابوطالب است.» لیکن محلاتی در جای دیگر ذیل نام ام الحسن (ع) دختر امیرالمؤمنین (ع) مینویسد: «ام الحسن نام یکی از دختران حضرت علی (ع) است. مادر او ام سعید دختر عروهبن مسعود ثقفی است. این ام الحسن را به نکاح جعده بن ابی هبیره بن ابی وهب مخزومی در آورد و این جعده پسر ام هانی خواهر امیرالمؤمنین (ع) است. بعد از او جعفر بن عقیل او را به نکاح خود درآورد. آمدنش به سرزمین کربلا نامعلوم است.»
۹. رباب، همسر امام حسین (ع)
رباب دختر امروی القیس بن عدی بن اوس بن … کلب و مادرش میسور دختر عمرو بن ثعلبه بن حصین بن صصم است. پدر رباب در زمان خلافت عمر نزد وی آمد و اسلام آورد. پیش از آن نصرانی بود. امری القیس در همان روز اول مسلمانی، امیر مسلمانان قبیله قضاعه شد و بعد از افتخار مسلمانی، افتخار دیگری به دست آورد و از ۳ دختری که در خانه داشت یکی را به علی بن ابیطالب (ع) ، دیگری را به حسن بن علی (ع) و کوچکتر از همه را که رباب باشد به امام حسین (ع) تزویج کرد و پدر زن این سه امام بزرگوار شد. سکینه و عبدالله حاصل ازدواج رباب و امام حسین (ع) بودند . در حادثۀ کربلا این بانوی شرافتمند شاهد و شریک همهی مصیبتها و رنجهای وارد شده بر حسین (ع) و خاندان و حرمش بود و همه را تحمل کرد. رباب نظارهگر شهادت کودک شیرخوارهاش علیاصغر (ع) و شهادت همسر و سالار و امامش اباعبدالله الحسین (ع) بود. بعد از آن رنج و مشقت اسارت را تحمل کرد تا به مدینه بازگشت. در مدینه شبانه روز در شهادت امام حسین (ع) گریه میکرد و در سوگ آن حضرت اشعاری سرود.[۳]
در مجلس ابن زیاد هنگامیکه سر مقدس امام (ع) را پیش ابن زیاد نهادند. رباب از میان زنان برخاست. سر را برداشت، بوسید و در دامن گذاشت و گفت: واحسینا! من هرگز فراموش نمیکنم و نخواهم کرد که لشکر کفر با نیزهها با پیکر حسین (ع) چه کردند و از یاد نمیبرم که جنازهاش را در کربلا روی خاک رها کرده و دفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچوقت کربلا را سیراب نسازد.[۴]
۱۰. عاتکه، همسر امام حسین (ع)
عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل از شاعرههای عرب که زنی عاقله، با کمال و زیبا بود. عبدالله بن ابیبکر بن ابی قحافه و به قول ابن عبدربه در استیعاب، زید بن خطاب او را به ازدواج خود در آورد. اما زید در روز یمامه کشته شد. سپس با عمر ازدواج کرد. طولی نکشید که عمر نیز مقتول شد. پس از آن زبیر بن عوام او را تزویج کرد. او هم مقتول شد. پس از آن امیرالمؤمنین او را خواستگاری کرد. عاتکه برای آن حضرت پیغام فرستاد که ای پسر عم رسول خدا (ص) بر شما از قتل خائفم. حضرت امیر (ع) فرمود: «کسی که شهادت رادوست بدارد حاضراست با عاتکه ازدواج کند.» این وقت حضرت سیدالشهدا او را تزویج کرد. عاتکه پس از شهادت آن حضرت دیگر شوهری اختیار نکرده است.
۱۱. کبشه، مولاه امام حسین (ع)
کبشه که کنیهاش ام سلیمان است، کنیز یا خدمتکار امام حسین (ع) بود که امام او را به هزار درهم خرید و او را در خانهی ام اسحاق تیمیه ـ مادر فاطمهی صغری (ع) سکنی داد. پس از ازدواج با ابو رزین سلیمان را به دنیا آورد. سلیمان غلام امام (ع) بود و پدرش نیز از اصحاب امام حسن (ع) بوده است. سلیمان پسر کبشه پیک امام حسین (ع) به سوی رؤسا و اشراف بصره بود که عبیدالله بن زیاد دستور داد گردنش را بزنند. سلیمان همان غلام امام حسین (ع) است که در زیارت ناحیه نامش آمده است. ام سلیمان زنی عالم، فاضل و نیکوکار بود. همراه مولایش حسین (ع) راهی کربلا شد. وی شاهد همه مصایب وارد بر خاندان رسول خدا (ص) بود و همه را در راه خدا تحمل کرد.[۵]
۱۲. فکیهه
زوجهی عبدالله بن اریقط بود. فکیهه در خانۀ رباب همسر امام حسین (ع) خدمت میکرد و از عبدالله پسری آورد به نام قارب که در کربلا شهید شد. فکیهه هم به همراه رباب به سلک اسیران به شام رفت.[۶]
۱۳. حسنیه
امام حسین (ع) حسنیه را از نوفل بن حارث بن عبدالمطلب خریده و او را به مردی که سهم نام داشت تزویج کرد. حاصل این ازدواج منجح بود. حسنیه در خانهی امام زینالعابدین (ع) خدمت میکرد تا اینکه با پسرش منجح به همراه حضرت سیدالشهدا (ع) به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید و مادرش با اهلبیت (ع) در مصائب سهیم و شریک بود.[۷]
۱۴. رمله، همسر امام حسن ( ع) و مادر حضرت قاسم بن حسن (ع) و ابوبکر بن حسن (ع)
محلاتی مینویسد: «رمله مادر قاسم بن حسن (ع)، از بانوان دشت کربلا است. مجلسی مینویسد قاسم فرزند رمله در جنگی دلاورانه به شهادت رسید. این سخن از قاسم است که در شب عاشورا گفت:«مرگ برای من شیرینتر از عسل است.» در حالی که در روز عاشورا به سن بلوغ نرسیده بود. ابوبکر برادر دیگر قاسم نیز در کربلا به شهادت رسید.[۸]
۱۵. فضه النوبیه
فضه خدمتکار حضرت زهرا (س)، دختر گرامی رسول خدا (ص) است. فضه با ابی ثعلبۀ حبشی ازدواج کرد و پسری به دنیا آورد. بعد از ابوثعلبه با ابوملیک عطفا ازدواج کرد. فضه از نظر ایمان و تقوا و زهد در درجهی عالی قرار داشت و محبتش به اهلبیت (ع) معروف و مشهور است. بلاغت کلام و نیکویی کلامش بر کسی پوشیده نیست. نقش او فقط کمک در کار منزل نبود بلکه شاگرد فاطمه (س) و پیوسته ملازم آن حضرت بود. فضه آنقدر با قرآن مأنوس بود که فقط با آیات قرآن تکلم میکرد. داستان برخورد فضه با آن مرد بیابانگرد در بحارالانوار جلد ۸ آمده است.
زینب بنت فواز میگوید: فضه از بانوان عاقله صادق بود. بعد از شهادت حضرت فاطمه در خدمتگزاری حضرت زینب (س) تلاش کرد و به همراه آن بانو به سرزمین کربلا رفت و در محنتهای اهلبیت شریک بود. وی پس از بازگشت به مدینه، بهاحتمال زیاد دوباره همراه حضرت زینب (س) به شام برگشت و پس از وفات در باب الصغیر (سوریه کنونی) دفن شد. [۹]
۱۷. شهربانو، مادر محمدبن ابی سعید
در روز عاشورا طفلی از سراپرده بیرون آمد. دو گوشواره از مروارید در گوش داشت. از وحشت و حیرت به جانب چپ و راست نگاه میکرد. چنان از آن واقعه هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشوارههایش از لرزش سر و تن او لرزان. در این حال به ناگاه هانی بن ثبیت بر او حمله کرد و او را با شمشیر قطعه قطعه کرد. در وقت شهادت آن طفل شهربانو ایستاده و مدهوشانه نظر میکرد و یارای سخن گفتن و حرکت کردن نداشت. آن طفل محمدبن ابی سعید بود.[۱۰]
۱۸. لیلی التمیمیه
لیلی دختر مسعود بن خالدبن ربعی بن مسلم بن جندل بن نهشل بن دارم تمیمی است. مادرش عمیره بنت قیس بن عاصم بن سنان بن خالد بن منقر است. لیلی مادر فرزندان امیرالمؤمنین، عبدالله و ابوبکر است که در واقعه کربلا همراه دو پسرش در کنار امام (ع) حضور داشته است.
لیلی یکی از چهار همسر امام علی (ع) است که پس از شهادت آن حضرت زنده بود محلاتی مینویسد که در مورد حضور لیلی در کربلا دلیل تاریخی ندیدم.
دیگر بانوان ارجمند که احتمال داده میشود در کربلا حضور داشته باشند: میمونه دختر امیرالمؤمنین همسر عبدالله اکبر بن عقیل، خدیجه یا ام هانی دختر امیرالمؤمنین همسر عبدالرحمن بن عقیل، زینب صغری همسر محمد بن عقیل، ام الحسن همسر جعفر بن عقیل، لیلی بانوی حرم امیرالمؤمنین (ع)[۱۱]
پی نوشت:
[۱] زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص ۳۹تا ۴۲
[۲] همان، ۴۴ و ۴۵
[۳] همان، ۴۶ و ۴۷
[۴] تاریخ عاشورا، محمدابراهیم آیتی، علی اکبرغفاری، ص ۱۵۶ و ۱۵۷
[۵] زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه فره تپهاى، ص ۴۹
[۶] همان، ص ۴۹
[۷] همان، ص ۵۰
[۸] همان، ص ۵۰ و ۵۱
[۹] همان، ص ۵۲تا ۵۴
[۱۰] همان، ص ۵۴و ۵۵
[۱۱] همان، ص ۵۶
بخش اول
زنانی که در کاروان امام حسین (ع) حضور داشتند و بعد از عاشورا اسیر شدند آورده شده و درباره هریک توضیح مختصری داده شده است.
۱. زینب کبری (س) دختر علی بن ابیطالب (ع)
زینب کبری، دختر امام علی (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س ) دختر گرامی رسول خدا (ص) است. زینب (س) در حیات پیامبر (ص) به دنیا آمد. کنیهاش «امکلثوم»، «ام عبدالله» و «ام الحسن» است. برای ایشان القابی هم مانند «ام المصائب» «ام الرزایا» «ام النوائب» و… را ذکر کردهاند. همسر این بانوی بزرگ عبدالله بن جعفر، پسر جعفر طیار است. حاصل این ازدواج چهار پسر و یک دختر بود. دو پسر حضرت زینب (س) به نامهای محمد و عون در کربلا به شهادت رسیدند. شدت علاقه حضرت زینب ( س) به برادر به حدی بود که هنگام ازدواج با عبدالله شرط کرد که هرگاه امام حسین (ع) خواست به سفری برود او هم برود و عبدالله جلوگیری نکند. مسلم است که حضرت زینب (س) با رضایت شوهرش عبدالله راهی این سفر پرخطر و تاریخی شد.[۱]
اینک گلوی دشت را بغضی غریب میفشرد. از آن واقعه عظیم ساعاتی میگذرد. یکسوی دشت دلهایی مالامال خشم و غم، چشمانی خیس، خیمههای سوخته و نیمه سوخته، اسبهایی سرگردان و بدون سوار، نیزههایی شکسته و دختران و همسران و خواهران چشم به راه. و در دیگر سوی دشت انسانهایی که دیگر حتی نام حیوان هم بر آنها زیاد است. حب دنیا و مقام آنقدر بر دلهای سیاهشان چنگ انداخته بود که حتی از لباسهای کشتگان و شهدای آل پیغمبر (ص) نگذشتند. زینب (س) تمام این صحنههای غم بار را میدید، اما جای شیون و زاری نبود که زینب (س) در مکتب علی (ع) و فاطمه (س) درس گرفته بود. او صبوری و استقامتی همتای صبر و استقامت علی (ع) و فاطمه (س) داشت، سرپرستی کاروانِ به جا ماندۀ عاشورا را بر عهده گرفت و به زودی کاروانی که حامل پیام بزرگ عاشورا بود، رو به سوی کوفه و دمشق راه افتاد. کاروانی پر از درد، دردهایی که تا همیشه بر صفحه تاریخ خواهند ماند. دردهایی درمانگر.
کاروان به کوفه رسید. کوفیان به تماشای کاروان اسیران آمده بودند. سنگینی نگاه آنها موجب آزار خاندان نبوت میشد. امکلثوم فریاد زد: ای مردم کوفه از خدا و فرستاده او شرم نمیکنید که به خانواده پیامبر (ص) چشم دوختهاید؟ زنی پرسید: «شما اسرا از کدام طایفه هستید؟» گفتند: «اسیران آل محمد (ص) هستیم.» در این وقت برخی از مردم برای کودکان و اسرا نان و خرما و گردو آوردند. امکلثوم (س) از دیدن این منظره بر آشفت و گفت: «ای کوفیان! صدقه برما خاندان رسول الله (ص) حرام است.» پس نان و خرما را از دهان کودکان گرفت. مردمان شروع به گریستن کردند. امام سجاد (س) فرمود: «این مردم برای ما اشک میریزند؟ پس چه کسانی ما را کشتهاند؟» آرام آرام فضای کوفه عوض شد. زینب (س ) با دیدن سر برادر بر نیزه، سر خود را بر چوبه محمل کوبید. مردم بر سر و سینه میزدند. بانوی بزرگ اسلام بر مردم نهیب زد و چون آرام شدند، بعد از حمد و ستایش پروردگار و سلام به رسول خدا (ص) فرمود: «ای مردم کوفه، ای جماعت مکر وافسون و محروم ماندگان از غیرت و حمیت، اشک چشمهایتان خشک مباد و نالههایتان آرام نشود… آیا شما برای برادرم حسین ( ع ) میگریید؟ گریه کنید که اشک شایستهی شماست. بسیار بگریید و کم بخندید که این ننگ گریبان گیر شماست و لکه آن ننگ تا همیشه بردامان شما خواهد ماند… چگونه میخواهید این لکه ننگ را پاک کنید در حالی که جگرگوشۀ رسول خدا (ص) و سید جوانان بهشت را کشتید؟… آیا میدانید چه جگری از رسول خدا (ص) شکافتید و چه پیمانی گسستید و چگونه پردهنشینان حرم را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از آنان دریدید و چه خونهایی ریختید؟ و…»[۲]
زینب (س) علاوه بر رویارویی با مردم کوفه، در دربار ابن زیاد و یزید در کوفه و دمشق و در مدینه و هر فرصت مناسب دیگر با خطبهها و سخنان کوبنده و بیدارگرانۀ خویش مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد و خواب شیرین یزیدیان را به کابوسی همیشگی بدل کرد. بنت الشاطی مینویسد: «والی مدینه به یزید نوشت وجود زینب در میان اهل مدینه باعث تهییج احساسات مردم است. یزید به او فرمان داد که بازماندگان خاندان نبوت را در شهرها پراکنده سازد. زینب (س) از مدینه خارج شد و بعد از آن دیگر مدینه را ندید و عازم مصر گردید. هنگامیکه به سرزمین نیل قدم نهاد، هلال ماه شعبان سال ۶۱ نمایان بود. بانو زینب (س) در شب یکشنبه که ۱۴ روز از ماه رجب سال ۶۲ قمری گذشته بود، دار فانی را وداع گفت.آرامگاه این بانوی ارجمند در دمشق واقع است.»[۳]
۲. امکلثوم صغری (س)، رقیه دختر علی (ع)، همسر مسلم بن عقیل
امکلثوم صغری، دختر امیرالمؤمنین و مادرش ام ولد بوده است. مسعودی و ابن اثیر، امکلثوم را در زمرهی اولاد علی (ع) معرفی کردهاند. اما مادرش فاطمه نیست. به گفتهی ابن حزم زینب کبری و امکلثوم کبری از جمله فرزندان علی و فاطمه هستند. گرچه مادر زینب صغری و امکلثوم صغری را ام ولد معرفی کردهاست. وی دختران معروف دیگر علی (ع) از غیر فاطمه (س) را چنین نامبرده است: رقیه دختر صهباء که همسر مسلم بن عقیل شد، زینب صغری به ازدواج محمدبن عقیل درآمد و امکلثوم صغری که نامش نفیسه بود به همسری عبدالله اکبر بن عقیل انتخاب شد.[۴]
سخنان مورخین و نسبشناسان پیرامون این بانو بسیار است، اما بنا بر آنچه مسلم است این بانو در حادثهی کربلا، همراه خواهرش زینب (س) حضور داشته و در بارگاه ابن زیاد و یزید خطبههای غرا و کوبنده خوانده است. در اینجا قسمتی از سخنان ظلمستیز، از آن بانوی شایسته آورده میشود. این سخنان در مقابل مردم کوفه ایراد گردید: «ای اهالی کوفه! سیمای شما زشت و ناپسند باد که حسین (ع) را تنها گذاشتید و او را کشتید و اموال او را به غارت بردید… نابود شوید، آیا میدانید چه وزر و وبالی را گردن گرفتید؟ و چه گناهی گران را بر دوش کشیدید و چه خونهایی ریختید و چه بانوان گرانقدری را داغدار کردید و چه اموالی را به تاراج بردید؟ مردانی را از دم تیغ گذراندید که بعد از رسول خدا (ص) بهترینها بودند و آنچنان که گویی عاطفه و مهربانی در دلهای شما ریشهکن شده است. آگاه باشید که حزب خدا پیروز و حزب شیطان زیانکار است.»[۵]
۳. فاطمه (س)، دختر علی بن ابیطالب (ع)
فاطمه دختر علی بن ابیطالب (ع) و مادرش ام ولد است. وی با محمدبن ابی سعید بن عقیل بن ابیطالب ازدواج کرد و حمیده و محمد را به دنیا آورد. پس از وی به ازدواج سعید بن اسود بن ابی البحتری درآمد و برزه و خالد فرزندان سعید را به دنیا آورد. بعد او به عقد منذر بن عبیده بن زبیر در آمد و عثمان و کبره متولد شدند. پس از درگذشت منذر، فاطمه برای مدتی زنده بود. به گفتهی طبری در سال ۱۱۷ (ه.ق)، فوت کرد. او در واقعهی کربلا حضور داشت و به همراه سایر بانوان خاندان نبوت به دمشق برده شد.[۶]
۴. فاطمهی صغری (س)، دختر امام حسین (ع )
فاطمه دختر حسین بن علی بن ابیطالب (ع) و مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله تمیمی است. کنیهاش ام عبدالله و لقبش فاطمه صغری و فاطمۀ نبویه است. او همسر حسن بن علی (حسن مثنی) و مادر عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب است.
بعد از واقعه طف و شهادت پدرش، به همراه عمه و سایر بازماندگان آل رسول (ص) به دمشق برده شد و بعد از آن وارد مدینه گردید. بعد از شهادت همسرش مدت یک سال در کنار قبر خیمه زد و همانجا ساکن شد. او بانویی باشرافت و اهل ذکر و شب زنده داری و عبادت بود. اهل روایت و نقل حدیث و دارای زیبایی ظاهر و باطن بود.[۷]
در روز عاشورا پس از به آتش کشیده شدن خیمهها، غارتگران به طرف خاندان رسول (ص) هجوم آوردند. نامردی گوشواره امکلثوم را به غارت برد و در حالی که میگریست متوجه خلخال فاطمه دختر امام (ع) شد. این بانو با تعجب پرسید: «چرا گریه میکنی؟» مرد مهاجم گفت: «چگونه نگریم در حالی که اموال دختر رسول خدا (ص) را غارت میکنم؟» فاطمه با دیدن عطوفت او گفت: «پس چنین مکن!» آن مرد گفت: «میترسم که دیگری آن را بردارد.»[۸]
فاطمه که از خواهرش سکینه (س) بزرگتر و از همه افراد به حضرت زهرا (س) شبیهتر بود، تمام مصایب و ظلمهایی را که بر آل رسول الله (ص) رفت نظارهگر بود، اما او دیگر اشکهایش خشک شده و صدایش گرفته بود. فاطمه هم با کاروان عاشوراییان به کوفه برده شد و بعد از خطبه عمهاش زینب (س) به سخنرانی پرداخت. اینک قسمتی از خطبههای آن بزرگوار آورده میشود:
«هان! ای مردم کوفه، ای اهالی نیرنگ و بیوفایی و خودخواهی! ما خاندانی هستیم که خدا ما را به شما و شما را به وسیلۀ ما مورد آزمون خویش قرار داد. ما از عهده امتحان الهی به نیکی برآمدیم و خداوند دانش و حکمت خود را به ما کرامت فرمود و ما نگهبان خزانههای او هستیم و همان حجتی هستیم که او بر بندگان خود گمارده است. ما را به کرامت خود گرامی داشت و به سبب پیامبر خود محمد (ص) بر بسیاری از آفریدگانش برتری بخشید. اما شما ما را تکذیب کردید و ناسپاسی ورزیدید، ریختن خون ما را حلال و غارت اموالمان را مباح دانستید، گویی ما از نسل ترک و تاتاریم… وای بر شما! آیا میدانید با کدامین دست به ما ستم کردید و با کدامین هیئت به ریختن خون ما راضی شدید و با کدامین پا درنبرد با ما مبارزه کردید؟ دلهای شما سخت و جگرهایتان پر از خشم ونفرت و آلودگی است وبر دلها و چشمها و گوشهای شما مهر زدهاند».[۹]
سیده فاطمه در سال ۱۱۰ هجری در ۷۰ سالگی رحلت فرمود. قول دیگر این است که وی زمان امام صادق (ع) را نیز درک کرد و در سال ۱۱۷ (ه.ق) در حالی که ۷۰ سال داشت در مدینه درگذشت.[۱۰]
پی نوشت:
[۱] زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص ۲۷و ۲۸
[۲] از عاشورا تا اربعین، انتشارات امیر کبیر، ص ۹۰و ۹۱
[۳] زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص ۲۹
[۴] همان، ص ۳۲و ۳۳
[۵] از عاشورا تا اربعین، انتشارات امیرکبیر، ص ۹۹
[۶] زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص ۳۵
[۷] همان، ص ۳۶
[۸] از عاشوراتا اربعین، انتشارات امیرکبیر، ص ۸۰و ۸۱
[۹] همان، ص ۹۶و ۹۷
[۱۰] زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپهاى، ص 38.
سیره اخلاقی خانواده امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام بر بالین عباس علیه السلام
حضرت عباس علیه السلام زمانی که تصمیم گرفت راهی میدان شود، از همه خداحافظی کرد ولی در لحظه آخر دید که طفلان امام حسین علیه السلام در داخل خیمه مخصوص آب(آبدار خانه) با شکم و سینه روی خاک مرطوب دراز کشیده اند تا شاید به دلیل خنکی خاک، اندکی از تشنگی آنان بر طرف شود. این صحنه را که دید تصمیم گرفت پیش از رفتن به میدان، آبی برای کودکان فراهم آورد و آنان را سیراب کند. در پی این تصمیم بود که مشک را به دوش کشید و خود را به صف نگهبانان شریعه زد و صف را در هم شکست ولی...؟
وقتی به امام حسین علیه السلام خبر دادند که عباس روی زمین افتاده، خود را بالاسر او رسانید و جملاتی فرمود:
دیده بگشای طبیبت سر بالین آمد دیده بگشای حسین با دل خونین آمد
دیده بگشای تو ای سرو به خون غلتیده تا نگویند حسین داغ برادر دیده
دیده بگشای که طفلان همه غوغا دارند جرعه ای آب روان از تو تمنا دارند
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش کشته میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ابلیس هم عاشورا گریه کرد . . .
🌷پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند:
عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان، به سر و صورت می زند و می گرید.
🤔گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
🔹گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند.
🔸گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
🔹گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود
👈هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین علیه السلام جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.
🌷السلام علیک یا ابا عبدالله (ع) یا باب رحمه الله الواسعه
📚منبع:
داستانهای روح افزا صفحه ۱۲۷